زلف او بر رخ چو جولان مي‌کند

شاعر : سعدي

مشک را در شهر ارزان مي‌کندزلف او بر رخ چو جولان مي‌کند
قيمت لعلش به صد جان مي‌کندجوهري عقل در بازار حسن
ماه رخ در پرده پنهان مي‌کندآفتاب حسن او تا شعله زد
وان ستمگر عزم هجران مي‌کندمن همه قصد وصالش مي‌کنم
تلخيي کان شکرستان مي‌کندگر نمکدان پرشکر خواهي مترس
عاشقان را عيد قربان مي‌کندتير مژگان و کمان ابروش
وز جفاها هر چه نتوان مي‌کنداز وفاها هر چه بتوان مي‌کنم